بعد یه سال و نیم از تولدش برادرزادمو بغل کردم .اتفاقی شد . از تو ماشین آوردمش تو خونه .خیلی سبک بود .اینقدری هم که از من حساب می برد باعث شد تو اون یه دقیقه یا کمتر جم نخوره . هیجان زدم!
انوشیروان بهدین
چهارشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1391 ساعت 04:48 ب.ظ
سلام وای چه سنگ دل ......من از بدو تولد برادرزاده هامو هزار دفعه بغل کردم ...معلومه خیلی رسمی و خشک هستید ....باید مراقب باشیم در نظر دادن ...آقا هر بی ادبی میکنیم به بزرگواریتون ببخشید فقط نزنید ............
خواهش میکنم . ولی همچینا هم که فکر میکنی رسمی نیستم. بچه ها متاسفانه زیاد متوجه احوال آدم نمیشن . این نظر منه . من که زیاد باهاشون ارتباط برقرار نمیکنم . به همین خاطر رابطم با خواهر زاده برادرزاده هام کاملا رسمیه . حوصله سر و کله زدن باهاشون رو ندارم.
بعد از یک سال و نیم بغلش کردید؟!!!!! اونم اتفاقی ؟!!!!
چند شب پیش خواب خواهرزاده ی نداشتم رو دیدم و کلی ذوق کردم. چه دلی دارید !
شما ندارین . داشته باشین میفهمین همچینا هم که فکر میکنین نیست
سلام وای چه سنگ دل ......من از بدو تولد برادرزاده هامو هزار دفعه بغل کردم ...معلومه خیلی رسمی و خشک هستید ....باید مراقب باشیم در نظر دادن ...آقا هر بی ادبی میکنیم به بزرگواریتون ببخشید فقط نزنید ............
خواهش میکنم . ولی همچینا هم که فکر میکنی رسمی نیستم. بچه ها متاسفانه زیاد متوجه احوال آدم نمیشن . این نظر منه . من که زیاد باهاشون ارتباط برقرار نمیکنم . به همین خاطر رابطم با خواهر زاده برادرزاده هام کاملا رسمیه . حوصله سر و کله زدن باهاشون رو ندارم.
ولی چه حس خوبی داشتین بعد از 1.5 سال
عموووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو